سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای قلبها...

سلام

 چیه؟

عنوانو دیدی جو گیر شدی؟!!...

نه بابا خبری نیست

فقط چند وقت نبودم دلم تنگیده بود...

فک کنم تا اوایل تیرم نیام اما سعی میکنم گه گداری بیامو پیام های زیباتونو که نشون میده منو از یاد نبردین بخونم

و در صورت امکان بجوابم...

ثقدیم به همه ی دوستای واقعی...تقدیم به...


نوشته شده در سه شنبه 90/2/20ساعت 7:32 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

حالتون چطوره

حالا که منو بعداز دوسال میبینید خیلی خوشحالید میدونم

میگم چقد بده ادم ضایع بشه ها!!!!!!!

این داستانو از سایت  3jokes.com

بصورت کاملا حرفه ای کش رفتم

جالبه بخونید ضرر نمیکنید

***

خاطره ای از دستشویی پارک:

رفتم تو دستشویی پارک تا تو دستشویی نشستم صدایی از دستشویی بغلی شنیدم که گفت:

سلام حالت خوبه؟

من اصلا عادت ندارم که تو دستشویی هرکی رو که پیدا کردم شروع کنم به خرف زدن باهاش اما نمیدونم اون روز چم شده بود که پاسخ واقعا خجالت اوری دادم:

حالم خیلی خیلی توپه!

بعدش اون اقاهه پرسید:

خب چه خبر؟چیکار میخوای بکنی؟

این چه سوالی بود اون موقع فکرم عجیب ریخت بهم برای همین گفتم

اه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا رد میشدم...

وقتی سوال بعدیشو پرسید دیدم اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه و میخواستم به هر ترفندی قضیه رو سریع تر تمومش کنم:

من میتونم بیام  طرفای تو؟

آره سوال یکم برام سنگین بود.با خودم گفتم اگه مودب باشم وبا حفظ احترام صحبتمونو تموم کنم مناسب تره،بخاطر همین بهش گفتم :

نه الان یکم سرم شلوغه!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت:

ببین من بعدا باهات تماس میگیرم.یه احمقی از دستشویی بغلی همش داره به همه ی سوالای من جواب میده!!!

***

دیدی ضرر نکردی ازین به بعد وقتی میری دستشویی پارک مواظبی تا همه سوالای دستشویی بغلیتو جواب ندی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 5:36 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

...

سلام

می آید، آرام آرام

خوش بو تر از خورشید

با دامنی پر از شکوفه می آید

از لابلای جنگل وحشی و قلب باغچه ها

از خیال بهار مالامال

بهار فصل درنگ عاطفه در کوچه باغهاست

 

تولد عید شما مبارک 

امیدوارم توی این سال جدید همتون موفق باشید

سر سفره دعا یادتون نره ها

و یه خواهش دیگه

همدیگرو ببخشین چون دلی که توش کینه باشه اصلا قشنگ نیست و همه با یه دل پاک پای سفره هفت سین فقط یه چیزی بخوایم :ظهور ناجی دنیا

تا سال دیگه خداحافظ

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/12/26ساعت 5:49 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

امروز اهنگ وبمو +ترجمه اشو گذاشتم

من که دوست دارمش

 

My Love- Westlife

An empty street
An empty house
A hole inside my heart
I"m all alone
The rooms are getting smaller
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far

 

با خیابانی   خالی

خانه ای خالی

روزنه ای در قلبم

تنهای تنها هستم

اتاق ها کوچکتر میشوند

کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟

کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟

و عشقمان...

برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.


So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love

 

پس در یک نفس میگویم

امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است

که بار دیگر تو را ببینم، عشق من

دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.

جاییکه زمین ها سبز هستند

که بار دیگر تو را ببینم عشق من


I tried to read
I go to work
I am laughing with my friends
But I can"t stop
To keep myself from thinking

 

سعی کردم مطالعه کنم

کار کنم

با دوستانم بخندم

اما نمیتوانم جلوی افکارم را بگیرم.


Oh no
I wonder how
I wonder why
I wonder where they are
The days we had
The songs we sang together
Oh yeah
And all my love
We are holding on forever
Reaching for the love that seems so far

 

کنجکاوم....چگونه؟...چرا؟

کنجکاوم بدانم روزهایی که با هم بودیم، با هم آوازمیخواندیم آنها کجا بودند؟

و عشقمان...

برای همیشه در تلاش رسیدن به عشق دورمان متوقف خواهیم ماند.

So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again

 

پس در یک نفس میگویم

امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است

که بار دیگر تو را ببینم، عشق من

دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.

جاییکه زمین ها سبز هستند

که بار دیگر تو را ببینم عشق من


To hold you   in my arms  
To promise you my love  
To tell you from my heart  
You’re   all I’m thinking of  
Reaching for the love that seems so far  

 

که تو را در آغوش بگیرم.

به به تو قول بدهم، عشق من

که به تو از ته قلبم بگویم:

تو همه افکارم هستی

برای رسیدن به عشقی دور



So ‘So I say it in a breath
Hope my dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love
See you in a prayer
Dreams will take me there
Where the skies are blue
To see you once again my love
All the seas go coast to coast
Find the place I love the most
Where the fields are green
To see you once again my love

پس در یک نفس میگویم

امیدوارم رویاهایم مرا به جایی ببرند که آسمانش آبی است

که بار دیگر تو را ببینم، عشق من

دریاها در صدد یافتن جاییکه از همه بیشتر عاشقش هستم، اقیانوس به اقیانوس میروند.

جاییکه زمین ها سبز هستند

که بار دیگر تو را ببینم عشق من

  My Love- Westlife

 

 

 

 

 


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/18ساعت 6:26 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

امروز افتتاحیه نمایشگاهمون بود

(هر سال اسفند تو مدرسه ما نمایشگاه دستاورد ها ی علمی دانش اموزانه!)

منم لیدرم(بقول مسئولین بازدید یار!)

زنگ اول زبان داشتیم

خانوممون گفت هرکی تو نمایشگاه غرفه داره بره کارشو درست کنه ولی اگه بفهمم بیکاره خودش میدونه!

منم که عاشق کلاس و درسو ... اینا

فوری جیم شدم

رفتم مار پله ی دوستمو رنگ کنم

نردبوناشو من میکشیدم

دوستم گفت چرا یه قلموی بزرگتر برنمیداری که زود تر تموم شه

گفتم

ولش کن بابا

الان تموم میشه مجبورم برم سرکلاس

خانمو تحمل کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!?Ôãß

در همون لحظه سایه ای بر سرم افکنده شد

چشمتون روز بد نبینه

عین این فیلما که تایه چیزی پشت سر یکی میگی طرف یهو میاد

این خانومه هم بالا سر من وایساده بود و زل زده بود تو چشامãÔßæßã

از اونجا که من اصلا پر رو نیستم

نیگاش کردمو گفتم مگه دروغ میگم!!!!!!!!!!ÈáÈáÈáæ

خانومه که تو پررویی ما مونده بود(میدونست پررو ام اما نه اینقد!)

گفت خیالت تختäßÊå Èíä

یه چهار پایه بذار راحت کارتو بکن

کلاس تعطیله

نتیجه اخلاقی:

*خودتون تو نمایشگاه غرفه داشته باشید

*پشت سر کسی حرف نزنید و فکر کنید طرف الان میاد

*دوستتون هرچی ور ور کرد شما فقط گوش کنید

*پررو باشین!!!!!!!!!!!!!!

*فارسی را پاس داشته و من بعد بجای لیدر ازهم ارز پارسی آن یعنی بازدید یار استفاده کنید

برای بیشتر پاس داشتن میتوانید ازکلماتی مانند دو ور پف بجای پاپیون و سیم دنگ بجای پیانو استفاده کنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 


نوشته شده در شنبه 89/12/14ساعت 4:49 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

سلام

حالتون خوبه

میگم میدونید که حسودی خیلی بده

نه؟

پس داستان زیر رو بخونید

یه روز یه اقایی بوده که خانومش گربه شون بیشتر از اقاهه دوست داشته اقا هه که کلافه شده بوده این گربه رو بر میداره میبره اونور خیابون ولش میکنه و برمیگرده میبینه که جناب گربه زودتر از ایشون رسیده!!!!!!!!

کلافه میشه میبرتش چنتا چهار راه اونور تر

باز میبینه برگشته

چند بار این کارو میکنه اما دوباره جناب گربه بر میگرده

یه روز برای گردش(جون حودش)گربه رو میبره بیرون

کیلی میچرخونتش و اخر یه جای بی در و پیکر ولش میکنه

شب اقا بر نمیگرده خونه

زنگ میزنه به خانومشو میگه اون گربه کره خر(خود در گیری داشته!یا گربه یا کره خر!!!!!!!!)اونجاست

میگه اره

میگه گوشی رو بهش بده من گم شدم!!!!!!!!!!

نتیجه اخلاقی

ببینم همش من باید نتیجه اخلاقی بگم

یکمم خودتون فکر کنید

 

 

 

گربه


نوشته شده در چهارشنبه 89/12/4ساعت 5:5 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

خوبین

من نبودم حسابی خوش گذشته دروغ نگو پیداست

وای چقد بزرگ شدید

دیگه نمیشناسمتون!!!!!!!

راستش چون امروز سالگرد تاسیس(انگار سازمان ناسا ست!)وبمه گفتم همه کارا رو امروز کنم یه مدت اپ نکردم

تازشم یه مدت زده بودم تو خط شعر و اینا بخاطر محرم صفرو شانشون بود

راستی پیروزی انقلابمونو به همه بچه های گل انقلاب تبریک میگم

ای ایرای ای مرز پر گوهر....

خوب دیگه کارتون ندارم

فقط برا اینکه دل این طفلی بچه (وبلاگم نشکنه براش اهنگ بخونیم!)

تولد تولد(دست دست!) تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک!!!!!HHHHHHHHHHAAAAAAAAAAAAAAPPPPPPPPPPPPPPPYYYYYYYYYYY


نوشته شده در چهارشنبه 89/11/20ساعت 5:34 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

عیدتون مبارک

آهی کشید غمزده پیری  سپید موی

افکند صبحگاه در  آیینه چون نگاه

در لا به لای موی چو  کافور خویش دید

یک تار مو  سیاه  !

***

در دیگاه مضطربش اشک  حلقه زد

در خاطرات تیره و  تاریک خود دوید

سی سال پیش نیز در  آیینه دیده بود

یک  تار مو  سپید  !

***

در هم شکست چهره ی  محنت کشیده اش

دستی به موی خویش  فرو برد و گفت   "وای!"

اشکی به روی آینه افتاد و ناگهان

بگریست های های!

***

 دریای خاطرات زمان گذشته بود

هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید

در کام موج، ضجه ی مرگ غریق را

از دور می شنید

***

طوفان فرو نشست، ولی دیدگان پیر

می رفت باز در دل دریا به جستجو

در آب های تیره ی اغماق خفته بود

یک مشت آرزو...!

 


نوشته شده در شنبه 89/10/18ساعت 5:1 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

فلسفه ی حیات

 

ساحل افتاده گفت   : گر چه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد   آه که من کیستم   .

موج ز خود رفته   ای، تیز خرامید و گفت   :

 هستم اگر می   روم گر نروم نیستم   .

محمد اقب ال لاهوری   (

...

موج ز خود رفته رفت  

ساحل افتاده ماند   .

این، تن فرسوده   را،

پای به دامن   کشید؛

و آن سر آسوده   را،

سوی افق ها کشاند   .

***

ساحل تنها، به  درد

در پی او ناله کرد:

- موج سبکبال من،

بی خبر از حال من،

پای تو در بند نیست !
بر سر دوشت، چو من،

کوه دماوند نیست !

 هستم اگر می روم  ! خوشتر ازین پند نیست .

بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست .

***

ناله خاموش او، در دلم آتش فکند

رفتن؟ ماندن؟ کدام؟ ای دل اندیشمند ؟

گفت : - ( به پایان راه، هر دو به هم می رسند ! (

عمر گذر کرده را غرق تماشام شدم :

سینه کشان همچو موج، راهی دریا شدم

هستم اگر میروم، گفتم و رفتم چو باد

تن، همه شوق و امید، جان همه آوا شدم

بس به فراز و نشیب، رفتم و باز آمدم،

زآنهمه رفتن چه سود؟ خشت به دریا زدم !

شوق در آمد ز پای، پای درآمد به سنگ

و آن نفس گرم تاز، در خم و پیچ درنگ؛

اکنون، دیگر، دریغ، تن به قضا داده است !

موج ز خود رفته بود، ساحل افتاده است !

موج و ساحل

فریدون مشیری 


نوشته شده در دوشنبه 89/10/6ساعت 5:15 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

دل داده ام بر باد، برهر چه باداباد
مجنون تر از لیلی، شیرین تر از فرهاد

ای عشق از آتش اصل و نصب داری
از تیره ی دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین،چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد، کاهی به دست باد

هفتاد پشت ما از از نسل غم بودند
ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد، بوی تو می آید
تنها تو می مانی، ما می رویم از یاد


قیصر امین پور

بر باد...


نوشته شده در شنبه 89/9/20ساعت 5:5 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak