سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای قلبها...

 

این مطلبو به درخواست یکی از دوستان گذاشتم امیدوارم بخونید وبه ایرانی بودن خودتون مثل همیشه افتخارکنید

 

وصیت نامه کوروش هخامنشی

 

       ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .

 

       پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .

 

       ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدنی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟ادامه مطلب...

نوشته شده در جمعه 89/1/20ساعت 3:47 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

اینک که من از دنیا می روم بیست پنج کشور جزو شاهنشاهی ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترام می باشند. جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورهااین است که در امور داخلی آنها دخالت نکند و مذهب و شعایر آنهارا محترم بشمارد.

 

اکنون که من از این دنیا می روم دوازده کرور زر در خزانه ی پادشاهی داری و این زر یکی از ارکان پادشاهی تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه آن را بکاهی. من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده ی این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آن چه بر داشتی به خزانه باز گردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش   را فراهم کن.

 

  ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم . من روش سا خت این انبارها را که با سنگ ساخته می شوند و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شوند حشرات در آن به وجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن این انبارها غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه ی دو یا سه سال کشور در آن موجود باشد و هر سال بعد از این که غله ی جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما. به این ترتیب تو هگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال در این مملکت خشکسالی شود.

 

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار. برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده ی نا مشروع نمایند نخواهی توانست به مجازاتشان برسی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوست بنمایی.

 

آبراهی که من میخواستم بین رود نیل و دریای سرخ  بوجود بیاورم هنوز به اتمام نر سیده و تمام کردن این آب راه از نظر بازرگانی و جنگ خیلی اهمیت دارد و تو باید آن آبراه را به اتمام برسانی. عوارض عبور کشتی ها از آبراه  نباید آن قدر سنگین باشد که نا خدایان کشتی ترجیح  بدهند از آن عبور نکنند.

 

اکنون من سپاهی به سمت مصر فرستادم تا این که در قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کنند. ولی فرست نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجا یع را تنبیه کند.

 

توصیه ی دیگر من به تو این است که هر گز درو غ و تملق را به خود راه مده. چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند. پس بدون ترحم   دروغ را از خود دور نما. هرگز عمّال دیوان را بر مردم مسلط نکن. برای اینکه عمّال دیوان به مردم مسلط نشوند . برای مالیات قانونی وضع کرده ام که تماس عمّال دیوان را با مردم کم کرده است و تو اگر این قانون را حفظ کنی. عمّال حکومت با مردم زیاد تماس نخوا هند داشت .

 

افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بد رفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی.آنها نخواهند توانست  معامله ی مقابل کنند. اما در میدان جنگ  تلا فی خواهند کرد. ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد . تلا فی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله ی شکست خوردن تو را فراهم نمایند.

 

امر آموزش که من شروع کردم  ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر فهم و عقل آنها زیاد شود . تو با اطمینان بیشتر میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که که از کیش تو پیروی کند و پیوسته به خاطر داشته باش که هر کس باید آزاد باشد که هر کیش که میل دارد پیروی نماید.

 

بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی که خود فراهم کرده ام . بر من پیچان و در تابوت سنگی قرارده و در قبر بگذار امّا قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی که من پدر تو و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت کردم مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد . خواه پادشاه بیست پنج کشور باشد یا یک خار کن. هیچ کس در این جهان باقی نمی ماند اگر تو در هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی . غرور و خود خواهی بر تو غلبه نخواهد کرد. امّا وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تورا ببیند.

 

زنهار. زنهار . هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو . اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آنرا مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر نماید. زیرا کسی که مدعی ست. اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.

 

هرگز از آباد کردن دست بر ندار . زیرا اگر دست از آباد کردن برداری کشور تورو به ویرانی خواهد گذاشت . زیرا قاعده این است که وقتی کشور آباد نمی شود   به طرف ویرانی میرود . در آباد کردن حفر قنات واحداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار ده.

 

عفو و سخاوت را فرا موش نکن و بدان که بعد از عدالت بر جسته ترین صفت پادشاهی عفو است و سخاوت . ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و تو خطا کار را عفو کنی ظلم کرده ای . زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای . بیش از این چیز دیگری نمی گویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضر هستنند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم که مر گم نز دیک شده است.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/1/15ساعت 8:1 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |


Design By : Pichak