سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای قلبها...

 

سلام دوستان با توجه به نزدیک شدن ماه خرداد وبلللللللللله

ایام امتحانات که البته از حالا این دبیرای دسته گل (که چندروز دیگه هم روزشونه و پیشاپیش تبریک میگم) نمیذارن اب خوش از گلوتون پایین بره و تند وتند امتحان میگرن بنا رو بر این قرار دادم که به معرفی کتب گوناگون بپردازم

البته از نویسنده این مطالب تشکر وقدر دانی میکنم که گامی در افق پرواز اندیشه(چه ربطی داشت نمیدونم!!!!!) برداشته

خوندنش خارج از لطف نیست

امتحان کنید

 

اصولاً کتاب ها را مى شود به دو دسته کلى تقسیم کرد:
?. کتاب هاى درسى

این کتاب ها، تنها کتاب هایى هستند که همه صفحات آنها خوانده مى شوند. چون شما هرچقدر هم که تنبل باشید بالاخره شب امتحان یک مقدارى به بیمارى عذاب وجدان دچار مى شوید و به همین خاطر مجبور مى شوید نگاهى به صفحات آنها بیندازید. اما از طرف دیگر اینها تنها کتاب هایى هستند که بعد از خواندن شان احتمالاً دیگر به درد لاى جرز دیوار هم نمى خورند، ولى تجربه ثابت کرده که آخرین چهارشنبه سال که سر مى رسد این کتاب ها براى خودشان احتمالاً دیگر اهمیتى پیدا مى کنند که نگو! درضمن یک عده آدم بیکار دیگر هم هستند که کتاب هایى مى نویسند با عنوان کتاب هاى کمک درسى. کاربرد این کتاب ها هم فقط حدود چهار، پنج ماه مانده به کنکور است و پس از آن باز باید تا آخرین چهارشنبه سال صبر کنید تا از خجالت شان درآیید.
?. کتاب هاى غیردرسى

این کتاب ها خودشان به دسته هاى متعددى تقسیم مى شوند اما نکته اینجاست که خواندن این کتاب ها براى خوانندگان شان کلى کلاس دارد و مثلاً در تلویزیون هى مى پرسند که شما چه قدر مطالعه غیردرسى دارید و اگر ندارید چرا؟! اما وقتى که این کتاب ها را دست مى گیرید و شروع مى کنید به خواندن شان همه چپ چپ نگاه تان مى کنند و با خودشان فکر مى کنند که باز دارید درس را مى پیچانید! خلاصه که خواندن کتاب هاى غیردرسى از هر نظر کار سختى ست.
این کتاب ها گونه هاى متفاوتى دارند؛

الف. کتاب هاى علمى - تخیلى:
تقریباً نود درصد این کتاب هاى علمى - تخیلى رو یه نویسنده بیکار فرانسوى به اسم ژول ورن نوشته! توى همه داستان هاش هم معمولاً یه اختراع عجیب و غریب ثبت مى کنه. از همه جالب تر اینه که توى مقدمه همه کتاب هاش نوشته شده وقتى ژول ورن این داستانو مى نوشت که خبرى از این اختراعات نبود و اینا همش ساخته ذهن خلاق آقاى ورنه! معمولاً مخترعین شکست خورده و ضایع شده عاشق این جور کتاب ها هستند یا اینکه خودشون مى شینن به نوشتن این جور داستان هاى خالى بندى. مثلاً تا دلتون بخواد داستان در مورد نامرئى شدن و سفر به آینده نوشته شده
.
ب. کتاب هاى تاریخى
:
این دسته کتاب ها خودشون به دو دسته دیگه تقسیم مى شن؛ کتاب هایى که ذبیح الله منصورى ترجمه کرده و کتاب هایى که ذبیح الله منصورى ترجمه نکرده. آخه ماجرا اینه که عده اى درباره اش مى گفتن عادت داشته از یه برگ کاغذ که براى ترجمه بهش مى دادن، یه کتاب دویست صفحه اى دربیاره و به خاطر همین بیشتر از اینکه داستان هاش براساس اتفاقات تاریخى باشه، ناشى از خیال پردازى هاش بود. اما همین خیال پردازى ها کلى طرفدار داره و هنوز هم که هنوزه کتاب هاش چاپ مى شه. مثلاً از هر ده نفرى که تو خیابون مى بینین، ? تاشون «سینوهه» رو خوندن و اون یکى هم وسط هاشه و هنوز کتابو تموم نکرده
.
ج. کتاب هاى مخصوص کودکان
:
نمى دونم اگه موجود تنبلى به اسم «حسنى» نبود این نویسندگان خلاق کتاب هاى کودکان چى کار مى خواستن بکنن. همه کتاب هاى این دسته در عنوان هاى «حسنى نگو یه دسته گل»، «حسنى توى ده شلمرود» و «حسنى نگو، بلا بگو» خلاصه مى شه. از شونصد سال پیش تا حالا هم که این کتاب ها هى تجدید چاپ شدن هیچ فرقى نکردن هنوز هم از جعبه شیرینى به عنوان کاغذ براشون استفاده مى کنن. اما چند تا نویسنده گمنام دیگه مثل رولد دال و هانس کریستین اندرسن و اینا هم هستن که قبلنا (یعنى قبل از اینکه راهى اون دنیا بشن) چند تا کتاب براى بچه ها نوشتن
.
د. کتاب هاى روانشناسى
:
«
موفقیت در سى ثانیه»، «چگونه یک شبه پولدار شویم»، «توى تهرون پول ریخته»، «برنامه ریزى علمى براى همه» و... اینها کتاب هاى روانشناسى هستن که همه شون عین همه ان و هیچ فرقى با هم ندارن. فقط توى هرکدوم به شما آموزش مى دن که باید به خودتون اطمینان کنین و اعتماد به نفس داشته باشین و اگه دماغ تون اندازه دماغ منصوره ایراد نداره بلکه این از زیبایى هاى طبیعته. تازه اگه هم مى خواین توى زندگى آدم موفقى بشین باید برنامه ریزى کنین و این حرفا. وسط کتاب هاشون هم هى جمله هاى ریز و درشت از این و اون مى آرن. اما اگه دو هزار تا از این کتاب ها رو هم بخونین چیزى درست نمى شه! آخرش شب امتحانى مى شه دیگه
!
ه. کتاب هاى کمیک استریپ
:
از این کتاب ها توى فرنگ (یعنى خارجه) زیاد چاپ مى شه و همه هم عاشق شون ان و کلى فیلم هم از روشون ساخته مى شه، مثل «اسپایدرمن» و «مردان ایکس». اما توى ایران فقط یه «تن تن و میلو» رو مى شناسن و هیچکى هم به ذهنش نمى رسه که لااقل دو تا کتاب دیگه هم ترجمه کنه و به چاپ برسونه. تازه باحالیش اینجاست که همه مى گن واقعا جاى خالى این گونه کتاب ها احساس مى شه و مسؤولان باید به فکر باشن، بعدش به جاى اینکه یه کارى بکنن سوت بلبلى مى زنن و از کنار هم رد مى شن! البته یه تعداد معدودى از این کتاب ها توى ایران هم چاپ شده مثل «دلمه» و «آقاى کا» اما چون از هیچکدوم حمایت نشده و براشون هم زیاد تبلیغى نشده، زیاد فروش نرفته. خلاصه که ملت هنوز هم بعد از سى، چهل سال ترجیح مى دن داستان تن تن و جواهرات ناپدید شده کاستافیوره رو بخونن
!
و. مجموعه داستان ها
:
اصولاً نویسنده ها وقتى بیکار مى شن یا حوصله شون سر مى ره یا مثلاً با همسرشون دعواشون مى شه شروع مى کنن به نوشتن داستان هاى کوتاه. این داستان هاشون هم معمولاً سر و ته درست و حسابى نداره، یعنى درواقع اصلاً داستان نیستن! بعد از یه مدت که این داستان ها زیاد مى شه و مثلاً به هفت هشت تا مى رسه تصمیم مى گیرن اینا رو یه جا به چاپ برسونن تا طرفداراى پرشمارشون بتونن به اونها دسترسى داشته باشن. خلاصه که این طورى «مجموعه داستان»ها پدید مى آن. معمولاً این کتاب ها از چند تا داستان ده، دوازده صفحه اى تشکیل شدن که خود نویسنده هم درست و حسابى نمى دونه ماجراشون چیه و فقط به خاطر اینکه زندگى خرج داره اونا رو به چاپ مى رسونه
.
ز. کتاب هاى پلیسى
:
این کتاب ها معمولاً جزو پرطرفدارترین و پرخواننده ترین کتاب ها هستند و همیشه ماجراى کشته شدن یا ناپدید شدن یه آدمى رو روایت مى کنن. توى این داستان ها همیشه یه کارآگاه باهوش هم هست که با کمک دستیار خنگش ماجرا رو حل مى کنه. معروف ترین این کتاب ها رو هم آگاتا کریستى و سر آرتور کانن دویل و الرى کویین نوشتن . شخصیت هایى مثل «پوآرو»، «شرلوک هولمز» و «خانم مارپل» هم همون کارآگاه هایى هستند که معماها رو حل مى کنند. خوبى این داستان ها اینه که معمولاً تا آخرش خواننده رو سر کار مى ذارن، مثلاً هى با خودتون فکر مى کنین که فلانى چون نصفه شب ها ساعت ?? از اتاق خوابش یواشکى مى آد بیرون حتماً قاتله اما آخر کتاب مى فهمین که بیچاره مشکلات مرتبط با دستشویى داشته و قاتل یکى دیگه است که اصلاً فکرشو نمى کردین. خلاصه کیفى داره این کتاب هاى پلیسى، معمایى
.
ح. کتاب هاى عاشقانه
:
این کتاب ها معمولاً کمتر از پونصد صفحه نیستن! همه ش هم درباره دو بلبل عاشق هستن که از بد حادثه و مثلاً در اثر یک جنگ خانمان سوز از هم دور افتادن و حالا دارن در تب عشق همدیگه مى سوزن. در نمونه هاى جدیدتر این کتاب ها، دو بلبل عاشق همدیگه رو زیر بارون و توى ایستگاه اتوبوس ملاقات مى کنن و دلباخته هم مى شن اما متأسفانه یکى شون مجبوره با یکى دیگه ازدواج کنه
...
خلاصه که اگه سریال هاى بعدازظهر تلویزیون رو تماشا مى کنین این داستان ها رو هم حتماً بخونین. البته کاملاً بدیهیه که آخر این داستان ها، بلبل هاى عاشق به همدیگه مى رسن و امکان نداره توى عشق شون شکست بخورن. اگه یه وقت یه داستان عاشقانه اى خوندین که قهرمان هاى داستان آخرش به هم نرسیدن مى تونین از نویسنده شکایت کنین و پولتون رو پس بگیرین
.

 

خلاصه که کتاب خوندن خیلى کار خوبیه و کلى هم کلاس داره. تازگى ها هم مد شده از این کتاب هاى جیبى زیاد چاپ مى کنن و حتى وقتى مى رین «گلاب به روتون» مى تونین از این کتاب ها استفاده کنین.

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در جمعه 89/2/3ساعت 6:34 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

پنج وارونه چه معنا دارد؟

خواهر کوچکم از من پرسید

من به او خندیدم

کمی آزرده وحیرت زده گفت

روی دیوار ودرختان دیدم

باز هم خندیدم

گفت دیروز خودم دیدم پسر همسایه

 پنج وارونه به مینو میداد

آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید

بغلش کردم و بوسیدم وباخودگفتم

بعدها وقتی غم

سقف کوتاه دلت راخم کرد

بی گمان می فهمی

پنج وارونه چه معنا دارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نوشته شده در دوشنبه 89/1/30ساعت 4:14 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

خوبین؟

دیدین پرسپولیس1-1 مساوی کرد! 

اکه هی!

اماخداییش به دست اوردن یه امتیازم توی اون ورزشگاه که از درو دیوارش تماشاگرمیباره سخته!

البته حق ما برد بود

درست نیمه اول خوب نبودیم اما نیمه دوم بچه ها گل کاشتن

دمشون گرم!ایولا!

اینم یه تصویر از بچه های باحال

 

اما ایشالا جام حذفی+سهمیه لیگ قهرمانان روبدست میاریم

تازه شهریارم قول داده

فقط سوالی که برای بنده پیش میاد اینکه کاپیتان کریم چطوردرعرض یه نیمه خوب میشه؟

به هرحال این تسریع دربهبودی رو برای تمامی مصدومین لیگ آرزومندیم

به خصوص شیث ومیثاق

 


نوشته شده در شنبه 89/1/28ساعت 4:34 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

جدال قرمز ها در تبریز

 امروز از هفته ی سی ویکم رقابت های لیگ برترتراکتور سازی به مصاف تیم پرسپولیس میرود

ورزشگاه یادگار امام (ره) تبریز، ساعت 17

تیم پرحاشیه تراکتورسازی در این فصل، این هفته میزبان حریفی از جنس خودش از حیث داشتن طرفداران پرشور است. پرسپولیس پس از تهران بیشترین هوادار را در تبریز دارد و هواداران تراکتورسازی هم جدا از تیم‌شان قرمزهای پایتخت را بیش از سایر تیم‌های لیگ دوست دارند. تقابل این دو تیم در تبریز قطعا مهمترین بازی‌های این هفته است.

تراکتورسازی با 42 امتیاز ششم است و تقریبا نه امیدی به کسب سهمیه آسیایی داشته و نه خطر سقوط به لیگ دسته یک را حس می‌کند. آنها از الان در تدارک بستن تیم‌شان برای فصل آینده هستند و به گفته ناصر شفق مدیرعامل این تیم، بی‌حاشیه بودن بازیکنان و مربیان شرط اصلی حضور در تراکتورسازی برای فصل آتی است، البته اگر ثبات مدیریت در این تیم حفظ شود.

پرسپولیس هم که با شکست هفته اخیر برابر سایپا آخرین امیدهایش برای قهرمانی هم کمرنگ شد با 50 امتیاز و حضور در رتبه سوم قطعا به حفظ جایگاهش و یا حضور در رتبه‌ای بالاتر فکر می‌کند. آنها در نیمه‌نهایی جام حذفی هم حضور دارند که قهرمانی در آن رقابت‌ها می‌تواند جایگزینی برای عدم تصاحب لیگ امسال باشد. پرسپولیس با قهرمانی احتمالی در جام حذفی یا کسب عنوان سومی در پایان لیگ می‌تواند سهمیه لیگ قهرمانان را بدست آورد.

پرسپولیس بی همتاست

پرسپولیس بی پرواست

پرسپولیس خون در رگهاست

پرسپولیس همیشه محبوب دلهاست

 

اینم تصویری از حاشیه سفر به تبریز

                                                                                                         

  • حاشیه های سفر به تبریز
  • بلافاصله پس از پایان تمرین امروز عصر پرسولیس بازیکنان و اعضای کادر فنی راهی فرودگاه مهرآباد تهران شدند.
  • بازار عکس و امضا داغ بود و مسافران منتظر در سالن فرودگاه با دیدن بازیکنان پرسپولیس اشتیاق زیادی برای این امر نشان می دادند.
  • شیث رضایی و میثم بائو که به دلیل مصدومیت قادر به حضور در ترکیب تیم نبودند با اجازه علی دایی، کاروان پرسپولیس را همراهی کردند.
  • کاروان پرسپولیس با پرواز شماره 1389 هواپیمایی آسمان با 15 دقیقه تاخیر، تهران را به مقصد تبریز ترک کرد.
  • ساعت 18:40 هواپیمای حامل کاروان تیم فوتبال پرسپولیس در فرودگاه تبریز به زمین نشست که به دلیل ازدحام فوتبال دوستان تبریزی مقابل خروجی سالن فرودگاه، حراست این محل، کاروان پرسپولیس را به سالن میهمانان ویژه(CIP) منتفل کرد که در آنجا با استقبال جواد ششگلانی، رییس هیات فوتبال، شروین اسبقیان، مدیر کل تربیت بدنی و ودوود اسحاق زاده، رییس حراست اداره کل تربیت بدنی استان آذربایجان شرقی مواجه شدند. در این محل با شاخه های گل از پرسپولیسی ها استقبال شد که در این میان به علی دایی و کریم باقری دسته های گل،‌اهدا شد.
  • پس از برقراری آرامش، پرسپولیسی ها سوار بر یک دستگاه اتوبوس، ‌آماده عزیمت به هتل محل اقامت خود شدند که پیش از حرکت، حبیب کاشانی سرپرست باشگاه پرسپولیس که صبح پنجشنبه برای تماشای دیدار برگشت فینال لیگ دسته یک فوتسال کشور به تبریز آمده بود به کاروان تیم فوتبال پرسپولیس ملحق شد.
  • به دلیل آنکه پرسپولیسی ها از مسیر ویژه ای فرودگاه را به سمت هتل ترک کردند،‌ وسایل و ساک بازیکنان،‌کادر فنی و همراهان به طور جداگانه به هتل ارسال شد.
  • با وجود تدابیر اتخاذ شده اتوبوس حامل تیم فوتبال پرسپولیس پس از خروج از فرودگاه تبریز توسط هواداران تیم تراکتور سازی شناسایی شد که در طول مسیر فرودگاه تا هتل شهریار  تبریز با سردادن شعارهایی مختلف و تکان دادن پرچم و شالگردن های تیم مورد علاقه شان برای پرسپولیسی ها کری خوانی می کردند. در این میان حضور هواداران پرسپولیس هم که برای استقبال از تیم محبوبشان از ساعت ها قبل در مقابل فرودگاه حضور یافته بودند، تقابل جالب توجهی را به وجود آورده بود.
  • در طول مسیر برنامه زمان بندی شده بازیکنان جهت حضور در جلسات، صرف شام، استراحت و ... توسط محمود خوردبین، سرپرست تیم فوتبال پرسپولیس به بازیکنان تحویل و هم اتاقی ها مشخص شدند.
  • ساعت 19:30 اتوبوس پرسپولیسی ها مقابل هتل شهریار تبریز توقف کرد که با ازدحام قابل توجه فوتبال دوستان تبریزی، برای ورود به هتل با مشکل مواجه شدند. نکته قابل توجه در این استقبال به نمایش درآوردن بنر بزرگی با تصویر کریم باقری و یک شیر، که کاپیتان پرسپولیس را فرزند دلیر آذربایجان معرفی می کرد، بود.

تبریک تبریک!!!!

صعود مقتدرانه ی تیم فوتسال پرسپولیس به لیگ برترو به همه ی هوادارای این تیم تبریک میگم

 


نوشته شده در جمعه 89/1/27ساعت 11:27 صبح توسط ستایش نظرات ( ) |

زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید: چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ?? سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...

شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!

مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ?? سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!

مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم !


نوشته شده در پنج شنبه 89/1/26ساعت 5:54 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

داستان جالبیه ماهم همینطوری هستیم بیشتروقتایه حرفی رو میزنیم اما وقتی پای منفعتمون وسط باشه حاضریم اونوپس بگیریم!

مرد پولداری در کابل، در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله رستورانی ساخت که در آن موسیقی بود و رقص و به مشتریان مشروب هم سرویس می شد.

ملای مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند.

یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و یگانه جایی که خسارت دید، همین رستوران بود که دیگر به خاکستر تبدیل گردید.


ملای مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.

 

اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیر دوام نکرد. صاحب رستوران به محکمه شکایت کرد و از ملای مسجد تاوان خسارت خواست.


ملا و مومنان البته چنین ادعایی را نپذیرفتند.



قاضی هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلو صاف کرد و گفت:

نمی دانم چه حکمی بکنم. من هر دو طرف را شنیدم. از یک سو ملا و مومنانی قرار دارند که به تاثیر دعا و ثنا باور ندارند از سوی دیگر مرد می فروشی که به تاثیر دعا باور دارد…


نوشته شده در پنج شنبه 89/1/26ساعت 5:53 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

از زندگانیم گله دارد جوانیم
شرمنده‌ی جوانی از این زندگانیم
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق
داده نوید زندگی جاودانیم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر
وز دور مژده‌ی جرس کاروانیم
گوش زمین به ناله‌ی من نیست آشنا
من طایر شکسته پر آسمانیم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند
چون میکنند با غم بی همزبانیم
ای لاله‌ی بهار جوانی که شد خزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیم
گفتی که آتشم بنشانی، ولی چه سود
برخاستی که بر سر آتش نشانیم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیم


نوشته شده در یکشنبه 89/1/22ساعت 5:41 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

معلم گفت{الف}گفتم او.معلم گفت{ب}گفتم با او.معلم گفت{پ}گفتم پیش او.معلم گفت{ج}خواستم بگویم جدایی گفت نگو

 خانه های جدول زندگیم را دستان مهربانت یک به یک پر کرد و رمز جدول چنین بود: دوستم بدار

برای شناکردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازم است وگرنه هر ماهی مرده ای هم میتواند از طرف جریان آب حرکت کند
(دکتر علی شریعتی)  


چوب و سنگ استخوانهای ما را میشکنند اما کلمات قلب ما را

مرا بنویس از اول...آخرین گریه های من در متن خیالی خاطره ها جایی که تمام دیوار ها پنجره می خواهند چشمانت را جا نگذار، دستانم اما جا مانده اند در امتداد این کوچه که بوی دستان تو را می دهند


درنگاه کسی که پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچک ترخواهی شد .


اشک تنها موجودی است که چون از چشم می افتد عزیز میشود!

بخشندگی را از گل بیاموز، زیرا حتی ته کفشی که لگدمالش می‌کند را هم خوش بو می‌کند

عمری با غم عشقت نشستمبه تو پیوستم واز خود گسستم ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود تو را دیدم.
پرستیدم . شکستم


نوشته شده در یکشنبه 89/1/22ساعت 5:39 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

 

شب را دوست دارم!

 چون دیگر رهگذری از کوچه پس کو چه های شهرم نمی گذرد تا سرگردانی مرا ببیند

 چون انتها را نمی بینم .تا برای رسیدن به آن اشتیاقی نداشته باشم

 شب را دوست دارم چون دیگر هیچ عابری از دور اشک های یخ زده ام را در گوشه یچشمان بی فروغم نمی بیند

 شب را دوست دارم : چرا که اولین بار تو را در شب یافتم

ازشب می ترسم : تو را در شب از دست دادم

از شب متنفرم به اندازه ی تمام عشق های دروغین

 با آفتاب قهرم چرا شبها به دیدارم نمی آید؟

 


نوشته شده در یکشنبه 89/1/22ساعت 5:24 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

  • احتمالا بیشترتون دیشب ال کلاسیکو رودیدین
  • بارسا باگلای پدرو و مسی 2-0برد
  • اینم یه مطلب طنز فوتبالی برای یکم خنده!

احتمال بازگشت موشک به پرسپولیس قوت گرفت.
* از همون اولش قوت گرفته بود

مایلی کهن: می خواستند من و دایی را از هم جدا کنند.
* عجب آدم هایی بی معرفت و حسودی پیدا می شوند

ابراهیم زاده: اصلا به شکست اسکولاری فکر نمی کردم.
* فکر نمی کردم بلکه عمل می‌کردم

مجیدی با 2 میلیون دلار در الجزیره امارات.
* خدا این کشورهای عربی رو از ما نگیره

دایی: مجبورم یکی از استادانم را شکست دهم.
* البته اگه فوت آخر رو بهت یاد داده باشه

پرسپولیس - سایپا، 3 امتیاز را بگیرید و خلاص.
* به همین راحتی؟

قلعه نوعی: بگذارید بگویند در آسیا مربی نیستم.
* این ها احتیاجی به اجازه شما ندارند

شروع خوب تیم های ایرانی در سال 89، صدرنشینی استقلال و ذوب آهن در آسیا.
* ببین می تونی چشم بزنی هر چهارتاشون حذف بشوند

مرفاوی: راه صعود هنوز هم هموار نیست.
* پس خواهش هموارش کنید

سرمربی استقلال: کار ما تمام نشده است.
* به این می گویند مربی حرفه‌ای

این استقلال ستاره دارد، ‌ستاره است،‌ ستاره می گیرد، قهرمان آسیاست.
* چه ستاره بارون هستش اینجا

درخواست پدر فابیو، پیراهن جونینیو را بگیر.
* چه درخواست ناقابلی!

غلامپور: به خاطر دایی به پرسپولیس می روم.
* خواهشا به خاطر دایی جان بر نگرد

جراحی موفقیت آمیز روانخواه.
* ما که چششمون آب نمی خوره

عمران زاده: الاهلی دست خالی می رود.
* البته اگه شما از خودتون شاهکار در نوکنید

احتمال برخورد غول‌های آسیا در مرحله مقدماتی، 20 روز دیگر قرعه کشی مرحله نهایی جام ملت ها.
* غول هم غول های قدیم

صادقی: می خواهم لژیونر شوم.
* خوشت میاد؟

دایی: درباره هوار و عابدزاده تابع تصمیم باشگاه هستم.
* چقدر شما تابع هستید

حضور غافلگیر کننده مهدوی کیا در تمرین پرسپولیس.
* اصلا هم غافلگیر کننده نبوده و کاملا طبیعی است

باقری: تلاش کردم باشگاه و عابدزاده به حق خود برسند.
* چه می کنه این باقری همه کاره

هوار: اسیر یک سوء تفاهم شده ام!
* از موقعی که ما یادمون میاد شما اسیر بوده و هستید

مایلی کهن: من و دایی از هم جدا شدنی نیستیم.
* بترکه چشم حسود

پرسپولیس در دوبی با 5 گل انتقام گرفت.
* و برای مایلی کهن خط و نشان کشید

شروع مجدد لیگ برتر با آتش بازی پرسپولیس، پیش به سوی قهرمانی.
* البته اگه سپاهان و قلعه نوعی نباشه

باقری: تلاش کردم تا عابدزاده و باشگاه به حق خود برسند.
* دست شما درد نکنه

میزبانی جام جهانی فوتسال هم به ایران نرسید.
* کفاشیان: این ها مسائل زیاد مهمی نیستند

استقلال بازی را مساوی کرد، صدر جدول را برد.
* مرفاوی خطاب به قلعه نوعی: نگاه کن یاد بگیر

اولین برد آسیایی قلعه نویی در ایستگاه دهم.
* واقعا! ما که باورمون نمیشه

دایی: آقایانی که می گفتند جای من در تیم ملی نیست حالا جواب بدهند.
* دایی جان رفتند گل بچینند

ابراهیم زاده دوباره مچ اسکولاری را خواباند.
* یه مچ بازی بوده برای خودش خبر نداشتیم

مس روی دوش لوکا بالا کشید.
* بهتره بره مردان آهنین شرکت کنه

عید دیدنی خاطره انگیز در خانه حجازی.
* به به

تسویه حساب شهریار و حاجی مایلی.
* یعنی خون و خونریزی هستش

هوار محمد برو به سلامت.
* منظورت همون بای بای هستش دیگه؟

لوکا با رجب زاده درگیر شد فراز را اخراج کرد.
* چه عصبانی

ذوب آهن به آسیا درس فوتبال داد.
* و به بعضی از مربیان

مس در کرمان جبران کرد.
* امیدواریم دیر نشده باشه

اولین پیروزی آسیایی امیر.
* هورا دست بزنید

عجب عید شیرینی داشت استقلال.
* اینقدر شیرین بود دلمون رو زد

تاکید مقام معظم رهبری بر گسترش ورزش همگانی.
* ولی کو گوش شنوا

فوتبال ایران پنجم آسیا.
* واقعا ممنون کفاشیان و تاج هستیم

سعیدلو: در گوانگ ژو دنبال جایگاه بهتری از ششم هستیم.
* آفرین

پیروزی - سایپا آشتی کنان قبل از مبارزه.
* احتمالا بعد از بازی دوباره با هم قعر کنند

چرا محرومیت، چرا بخشش؟ کریمی بخشیده شد.
* حتما همه چی زیر سر عادل خان هستش

ابراهیم زاده: می دانستم اسکولاری استرس دارد.
* احتمالا شما رو دیده بود ترسیده بود

قلعه نویی: به رویارویی با استقلال فکر نمی کنم.
* پس چرا شب ها خوابت نمی بره؟

فرهاد مصدوم شد، کاپیتان بازی با صبا را از دست داد.
* تنت سالم باشه!

کوه به کوه نرسید، دایی به حاجی رسید.
* خدا به خیر کنه

دایی: مشکل؟! مایلی کهن استاد من است.
* پس قضیه دادگاه چی بوده؟

مایلی کهن: من و دایی چکیده این فوتبال هستیم نه چسبیده.
* شاعر هم که بودی هم خبر نداشتیم

اسکولاری: به پیشنهاد تیم ملی ایران فکر می کنم.
* حتما این کار رو بکن

ابراهیم زاده انتقام جام جهانی را از مربی برزیلی گرفت.
* دستش درد نکنه

فیل بزرگ در اصفهان 15 تخته فرش نفیس ایرانی خرید.
* پس دست خالی برنگشت

مهدوی کیا با پرسپولیس در دبی تمرین کرد.
* اصلا فکرای ناجور نکنید و شایعه هم درست نکنید

مهدی کیا: قبل از خداحافظی به پرسپولیس بر می گردم.
* یعنی در 45 سالگی؟

کفاشیان: امسال اینقدر می خندم که لج منتقدان در بیاید.
* اینقدر بخند تا ...

اعتراض، حرکت دست و غرولند فرهاد پس از تعویض.
* به این می گویند بازیکن حرفه ای

واکنش تند مجیدی به تعویض در دوحه.
* واکنش تند اینه که بره با مربی دست به یقه بشه

پرفسور در چین حکم اخراج را انتظار می کشد؛ باخت های برانکو در لیگ آسیا.
* شاید قسمت اینه که اخراج بشه بعد کفاشیان باهاش مذاکره کنه

کاشانی: لیگ آسیا بی پرسپولیس 54 درصد افت تماشاچی دارد.
* عیبی نداره استقلال اون رو جبران می کنه

دماغ شیث در دبی ترکید.
* مگه بادکنک هستش که بترکه؟

شیث رضایی: برمی گردم حتی اگر نتوانم نفس بکشم.
* اگه نتونی نفس بکشی چه جوری می خوای برگردی؟

رسوایی تازه آقای ستاره؛ تلوتلو خوردن در خیابان های بالای شهر.
* احتمالا داشته نرمش و حرکات موزون انجام می داده

سید صالحی: خوشحالم به الغرافه گل زدم.
* مرفاوی: جبران می کنیم

پرسپولیس از خیر هافبک عراقی گذشت.
* از همون اول باید از خیرش می گذشت
ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/1/22ساعت 5:16 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak