• وبلاگ : آواي قلبها...
  • يادداشت : درد دل يه الاغ
  • نظرات : 2 خصوصي ، 21 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تو خلوت کوچه هاي پاييز بازم به يادخاطرات شروع به قدم زدن کردم. بازم از کوچه خاطره هامثل هميشه بدون تو عبور کردم ، درخت سرسبزي که هميشه تورو به ياد من مي آورد تن به زردي پاييز سپرده بود وتمام برگهاي خودش رو ارزاني کوچه خاطره ها کرده بود.

    صداي خش خش برگها بازم تورو به خاطر من مي آورد . انگار داشتم روي خاطره هاي با توبودن قدم

    ميزدم. شب نمناکي بود. اما آسمون هم مثل دل تنگ من قدرت گريه کردن نداشت. شايد دل آسمون

    هم مثل دل من تنگ شده بود ...!

    پاسخ

    ممنون...