دلبر به من رسيد و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زير حيا را بهانه کرد
آمد بر برم و ديد من تيره روز را
ننشست و رفت تنگي جا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پي نظاره رخش
بر رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد!
خوش مي گذشت روش صبوحي به کوي او