سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آوای قلبها...

اشک نیما

 

اشک لبخند نگاهیست به سوی ملکوت
فصل ترمیم نگاهیست برای معشوق
اشک آهنگ و سرود درد است
گاهی آواز به سوی مرگ است
اشک توصیف نجیبیست ز تنهاییها
ومجالیست برای
من از خود خسته


اشک

قدر عزیزانتونو بدونید


نوشته شده در جمعه 89/9/12ساعت 6:12 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

قحط کمال

ما را از تلخگویی دشمن ملال نیست

 


در کیش ما ملال ز جاهل حلال نیست
از عشق من مپرس به چشمم نگاه کن
در عالم مشاهده جای سوال نیست
در کار قال
عمر گرامی به سر رسید
دردا در این زمانه یکی اهل حال نیست
در چشم ما که روی چو خورشید دیده ایم
هر چهره ماه و هر خم ابرو هلال نیست
ما رهسپار بقاییم غم مدار
در دستگاه هستی مطلق زوال نیست
غافل مشو که مهلت توفیق اندکست
گر مرگ در رسد نفسی هم مجال نیست
با شعر
تازه گوی ز پیشینیان ببر
ای خسته جان بکوش که قحط کمال نیست
مست حلاوت غزلم بی خبر ز خصم
ما را ز تلخگویی دشمن ملال نیست

به چشمم نگاه کن


نوشته شده در شنبه 89/9/6ساعت 4:43 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

مسافر...

ای مسافر
ای جداناشدنی
گامت را آرامتر بردار
از برم آرامتر بگذر
تا به کام دل ببینمت
بگذار از اشک سرخ
گذرگاهت را چراغان کنم
آه که نمی دانی
سفرت روح مرا به دو نیم می کند
و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید
.
بگذار بدرقه کنم
واپسین لبخندت را
و آخرین نگاه فریبنده ات را
مسافر من
آنگاه که می روی
کمی هم واپس نگر باش
با من سخنی بگو
مگذار یکباره از پا درافتم
فرق صاعقه وار را
بر نمی تابم
جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز
آرام تر بگذر
تو هرگز مشایعت کننده نبودی
تا بدانی وداع چه صعب است
وداع توفان می آفریند
اگر فریاد رعد را در توفان نمی شنوی
باران هنگام طوفان را که میبینی
آری باران اشک بی طاقتم را که می
نگری
من چه کنم
تو پرواز میکنی و من پایم به زمین بسته است
ای پرنده
دست خدا به همراهت
اما نمی دانی
که بی تو به جای خون
اشک در رگهایم جاریست
از خود تهی شده ام
نمی دانم تا بازگردی
مرا خواهی دید


نوشته شده در سه شنبه 89/8/25ساعت 2:35 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام
چه خبرا نبودم
 خوش گذشته(به من چه مگه من فضولم)
یه مطلبیه که خوندنش خارج از لطف نیست
البته همیشه یه استثناهایی  وجود داره ها
اما...
اکثرا درسته!!!!!!!!!!!!!!!!
(دختران دانشگاه های دولتی از ترم 1 تا ترم 8 )

ویژگی های کلی:
این دختران از آن دسته دخترانی هستند که تا زمان ورود به دانشگاه با واژه ای به اسم پسر غریبه هستند و تنها وسیله نقلیه ای که سوارشده اند اتوبوس می باشد!!!(اگه اخر خلاف باشند برای کلاس تقویتی سوار ماشین باباشونم شدن.)از نظر شکل ظاهری بیشتر شبیه مردان غیرتمند و با خدا هستند در صورت داشتن برادر اختمال تشخیصشون خیلی کمه!!!!!!!!!!

خصوصیات دانشجویان دختر:

ترم 1- اصولاً وقتی به آنها بگویید با سه حرف پ- س – ر یک کلمه معنی دار بسازید مخ آنها ERRORمیدهد! چون فکر میکنند تنها دانشجوی این مملکت هستند عمراً کسی را تحویل نمیگیرند.و تا وقتی که قبل از اسمشان کلمه مهندس و دکتر را به کار نبرید جوابتان را نمی دهند! {پیشنهاد میکنم که در دختران ترم یکی (صفری) به دنبال GF نباشید چون اولاً پا نمدهند و ثانیاً اگر حتی یکی از این دختران برای دوستی پا بدهد(یکی در هر 10 میلیون سال)همه به شما به چشم یک همجنس باز نگاه خواهند کرد!} فقط برای عملیات قضای حاجت به WC می روند.طولانی ترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه تا خانه می باشد.به پسران همکلاسی به چشم خواستگار نگاه می کنند.تمام کتب ترم اول را می خرند و با دقت جلد میگیرند.سوژه خنده دانشجویان ترم بالایی هستند. وقتی به آنها سلام میکنید به چشم یک مزاحم خیابانی به شما نگاه میکنند!(بی جنبن دیگه!!!) درفاصله بین کلاسها نان و پنیر دستپخت مادر را میل میکنند تا انرژی بگیرند!

ترم 2 – همچنان قادر به ساختن کلمات معنی دار نمیباشند!متوجه میشوند به غیر از آنها افراد دیگری نیز به اسم دانشجو تو این مملکت هستند! به مقداربسیار ناچیز از قطر ابروها کاسته میشودولی سیبیل جزیی از اعضای ثابت بدن می باشد.سر کلاس متوجه موجوداتی عجیب و غریب میشوند اما اسم آنها را نمی دانند.کماکان مسیر دانشگاه تا خانه بدون هیچ کم و کاستی طی میشود.نیمی از کتاب های ترم را میخرند و نیمه دیگر را از کتابخانه میگیرند.
اگر به آنها سلام کنید در جواب زمزمه نامفهومی میشنوید با این مضمون:سلام علیکم ورحمة الله و برکاته! دو- سه بار از جلوی تریای دانشکده رد میشوند اما جرأت داخل شدن را ندارند!(استغفرالله)

ترم 3 - به معنای واژه پسر پی می برند و با ماهیت آن موجودات عجیب و غریب آشنا می شوند.به این نکته حیاتی پی می برند که تنها استفاده WC قضای حاجت نیست!!!سوژه خنده پیدامیکنند . همه کتابها را از کتابخانه می گیرند و متوجه میشوند که تا 4 جلسه میتوانند سر کلاس غیبت کنند.می فهمند که شهر خیلی بزرگ است و غیر از خانه شان جاهای دیگری هم دارد! تریا دانشکده تبدیل به پاتوق آنها میشود.در جواب سلام شما میگویند سلام!


ترم 4 – با واژه BF آشنا میشوند اما راه و رسم تور کردنش را بلد نیستند.ابروها نازکمیشودوسیبیل ناپدید!در ساعت های استراحت بین کلاسها و حتی وسط کلاس ها به WC میروند!همیشه در دانشگاه از قسمتهای ""پر پسر"" عبور میکنند.شروع میکنند به پرسیدن آدرس از پسرای خوش تیپ دانشگاه!(نکته:اگر دیدید که جلوی در آموزش یه دختر ازتون آدرس آموزش رو پرسید پس: 1- دختره ترم 4 درس میخونه.2-شما خوشتیپید!.3 – یالامخشو بزن دیگه چلمن!)شروع میکنن به نوشتن جزوه !هر 2-3 شب یکبار به خانه میروند برای حاضری و به خاطر غر زدنهای مامان بابا.(خوب پدر مادرن دیگه دلشون تنگ میشه شما به بزرگی خودتون ببخشید!) و تعویض لباس و بقیه روز ها خونه دوستشون درس میخونن!(آره جون خودت .بیچاره پدر ,مادره خبر نداره خوابگاه دخترا بغل خوابگاه پسراست!!!!) در جواب سلام شما میگویند:سلام.چطوری؟خوبی؟


ترم 5 –یکی از این موجودات خوش خط و خال (BF ) را بدست می آورند اما چون تازه کار هستند بامبول های زیادی سرشان پیاده میشود!اصلاً سرکلاسها نمی روند و از دانشگاه فقط با WC کار دارند!چون BF دارند دیگه احدی را تحویل نمیگیرند و درست مثل ترم یک میشوند( چون این دفعه
فکر میکنن فقط خودشونن که BF دارند و آسمان باز شده این پسره افتاده تو بغل اینا! =آخر بی جنبگی)کوتاهترین مسیری را که طی میکنند مسیر دانشگاه به کافی شاپ و سپس خانه میباشد.از چهره مردانه گذشته تنها خاطره ای باقی مانده است!(اینجاست که میگن مردونگی مرده!!!) به دلیل افزایش آرایشات روی صورتشون اضافه وزن می آورند و برای جبران آن از مقدار شلوار و مانتو شان کم میکنند(نکته ی مهم وبسی ضروری)!یک میز اختصاصی برای خودشان و BFشان در تریا دانشکده رزرو است!تابلو میشوند.کارکنان حراست دانشگاه آنها را به اسم کوچک می شناسند.سند کمیته انضباطی را به نامشان میکنند!در جواب سلام شما (بعد از 10 دقیقه!) می گویند:اوا سلام ببخشید حواسم نبود(طرف داره عاشق میشه و حواسش یه جای دیگست....خاک بر سرت!)

 

ترم 6 – خیلی تابلو میشوند!عاشق میشوند! مورد سوءاستفاده قرار میگیرند!مشروط میشوند!!!


ترم 7 –به طرز وحشتناکی تابلو میشوند! در عشق شکست میخورند!مشروط میشوند!


ترم 8 – دوباره آدم میشوند.دیگر تابلو نیستند چون جوانان مستعد دیگری جای آنها را میگیرند(من لذت می برم میبینم این جوونارو.......!)جای جای دانشگاه برایشان خاطره انگیز است.مثل بچه آدم این ترم درس میخوانند فارغ میشوند.در به در دنبال شوهر میگردند.به نگهبان جلوی در دانشگاه هم
پا می دهند.عضو مارشال – مدرن میشوند و عکس یک بدبختی را میبینند.(متوجه میشوند خداوند چه علاقه بسیار زیادی به خلق گلابی دارد!! احتمالاًاون بدبخت همون گلابی هستش که از پشت کامیون افتاده ..........!!!) به او پیشنهاد دوستی میدهند و از چاله به چاه می افتند!!!!

بعد از دانشگاه: ازدواج میکنند و رخت بچه میشورند.
هه ههه ههههههههههههه به خودتون بخندید
اون دست از کسایی که فکر میکنن از دخترا بهترن بقیه این متن رو هم بخونن!!!!!!!!
پسرا مثل چین!!!؟؟؟

?_پسرا همچون مارمولک موزیییییی و آب زیره کاه و مثله آفتاب پرست رنگ عوض میکنن.(رنگین کمونه رنگین کمونه!!!!!!!!!!چون عقلشونم در همین حده که حرفهای خاله نرگس و برنامه رنگین کمونو هضم کننن)
 پی نوشت: بقیه اشم خیلی جالب نیست و لی دوست داری از ادامه مطلب بخون


2_پسرا همچون خر کودن و ابله هستند و وقتی عصبانی میشوند جفتک میندازن.
3_پسرا همچون میمون بریخت و ایکبیری هستند و همیشه ادای غربی ها رو در میارن و فکر میکنن خیلی خوشتیپن(کی میره این همه راهو)
4_پسرا همچون خوک چندش آور هستند و از ادرار دیگران استفاده میکنن.(خوب گشنشونه
دیگه) 
5_پسرا همچون سگ واق واق میکنن و مدام پاچه میگیرن.(چخههههههه)
6_پسرا همچون کلاغ زشت و سیاه هستند ولی به دنبال زیبایی یعنی(دخترا) میگردن.(و همه اش ضایع میشن)
7_پسرا همچون اسب به دخترا سواری میدن...(اینو هستم)
و....
اینقدر از این خصوصیات دارن که اگه بخوام همشو بگم تا فردا صبح باید تایپ کنم..ولی من که
مثله پسرا الاف نیستممم.
خودتون فکر کردید بهترین!!!!!!!من که نمیخواستم بگم.


نوشته شده در شنبه 89/8/22ساعت 5:20 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

وعده ما،

هر شب،

نیم نگاهی به ماه
...



که مثل من تنهاست...

که بهترین وعده گاه نگاه است...

...

وعده ما،

هر شب،

نیم نگاهی به ماه
...

که هر جا باشی،

هر قدر دور

ماه هست،

تو هستی،

من هستم،

نگاه هست.

خاک عاشقی می داند

گریه می کند

رنج می کشد و صبر می کند

سر به آستان مرگ می گذارد

بر شانه هایش می گرید اما نمی میرد

خاک عاشقی صبور است


بر برگهای پائیزی بوسه می زند

تقدیر جهان را عوض می کند

جوانه ها را بیدار

و درخت ها را خواب می کند ،اما خود هرگز نمی خوابد
!

خاک عاشقی صبور است

که سالها و سالها

برای آسمان صبر می کند
...

و من همانم که از خاک آمده ام

چون خاک ... عاشقم و چون خاک
...

روزی صبوری را هم خواهم آموخت
...  

 

 

 

مهتاب

جبران خلیل جبران 


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 5:31 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

اگه تونستی جواب بدی!!!!!!!!!

ادبی :

ا – در بیت زیر منظور از ساقیا چیست ؟

« ساقیا آمدن عید مبارک بادت »

الف ) ساقیهایی که در کوچه و بازار می بینیم

ب ) کار و کاسبی ساقیا تو عید توپه توپه

ج ) ساقی کمر باریک

د ) ساق یا مچ ؟؟

?شیرین وفرهاد کجا مردند ؟ چرا ؟

الف ) زیر کوه بیستون ..چون ستون نداشت ریخت رو سرشون

ب ) بین کوه بیستون و باستون…. دلیلشو نمیدونم

ج ) بین بیستون و پیستون و رینگ و لاستیک چخ چخی

د ) به علت خوردن سیگاروکشیدن مش&روب

?آرایه های ادبی چه نقشی در ادبیات دارند ؟

الف ) نقش فوق العاده مهمی دارند

ب ) موجب می شود اشعار مودبی داشته باشیم

ج ) نقش حیاتی را ایفا می کنند

د ) نقش بابان را هم ایفا می کنند


?جمع مکسر کلمه دارکوب چیست ؟

الف ) دراکیب

ب ) درکیبا

ج ) دروگبا

د ) گربه


ورزشی :

?تیم قرمز پوش پایتخت

الف ) پرسپولیس

ب ) پرس آشخور

ج ) پرس بازو !

د ) ماشاالله بازو

?تیم آبی پوش پایتخت :

الف ) استقلال

ب ) استقکر

ج) استقکور

د ) استقفرالله !!

?پر افتخار ترین تیم مادریدی جهان ( پایتخت اسپانیا )

الف ) اسپارتا پراگ جمهوری چک

ب ) شاختار دونتسک بلژیک

ج ) شهید فخرالدین کابل افغانستان

د ) علی دایی


?ملی پوش جوان آرژانتینی بارسلونا

الف ) لیونل مسی

ب ) لیونل طلایی

ج ) مهدی سر طلایی سرور لنگیایی

د ) توپ تانک فشفشه …..


?این تیم بیشترین تعداد قهرمانی در جام جهانی فوتبال را دارد؟

الف ) ترینیداد و توباگو

ب ) شیکاگو بولز

ج ) تیم ملی

د ) مایکل شوماخر

?- تیم قدرتمند آفریقایی ؟

الف ) ساحل عاج

ب ) دریای منقار

ج ) شبه جزیره زرافه

د ) خلیج شامپانزه

?بازیکن سیه چرده آفریقایی نوک حمله بارسلونا ( از کشور کامرون )

الف ) دیوید بکام

ب ) ساموئل بکام

ج ) سام و نرگس

د ) نلسون ماندلا

هنری :

?بازیگر رنگین چشم معروف ، نقش جک در فیلم تایتانیک

الف ) جکی جان

ب ) دیکاپریو بلوچی

ج ) لئوناردو داوینچی

د ) پارسا پیروزفر

?- فیلم معروف جیمز کامرون که در مورد کشتی تایتانیک ساخته شده :

( با بازی تست بالایی در نقش جک )

الف ) خوب بد زشت

ب ) دزدان دریایی کاراییب ?

ج ) گودزیلا علیه گیدورا

د ) خشم اژدها

?- کینگ کونگ که بود ؟

الف ) لئوناردو دی کاپریو

ب ) به سبک فیلمهای رزمی جکی جان و مرحوم بروسلی گویند

ج ) پایه گزار ورزش پینگ پونگ بود

د ) برنده بیشترین جایزه اسکار در کن بود

?انیمیشن محبوب چند سال اخیر

الف ) شرک ?

ب ) کفر ?

ج ) منافق ?

د ) مرگ بر اسراییل !!

?بازیگر نقش مرد فیلم معروف آقا و خانم اسمیت

الف ) براد پیت

ب ) براد گالون

ج ) براد ?? کیلویی

د ) براد روغن نباتی لادن

ریاضی :

?سینوس ??? درجه چقدر میشود ؟

الف ) بیشتر ازاین ها میشود

ب ) تانژانت

ج ) جوابی ندارم

د ) همه موارد

?یک بشکه دو هزار لیتری آب داریم اگر روزی یک لیوان آب ازآن برداریم چه میشود ؟

الف ) تمام میشود

ب ) دوباره آبش میکنیم

ج ) دوباره تمام میشود

د ) به گزینه الف مراجعه شود

?معادلات چند مجهولی را چگونه حل میکنیم

الف ) با مداد

ب ) عکس مجهول ها را به روزنامه می دهیم

ج ) به سختی حل می کنیم

د ) پلیس را در جریان می گذاریم

?این چه نوع اتحادی است؟ (a+b)*2+(a+b)*2

الف ) اتحاد جماهیر شوروی

ب ) اتحاد سوم شخص مفرد

ج ) والا به خدا …این چه نوع اتحادیه

د ) اتحاد دو مجهولی

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 89/8/8ساعت 5:23 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد ***صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد

نور ، هر صبح می افتد به در خانه ی تو ***بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد . . .

 

میهمان دوستى امام(ع)

راوى: یکى از نزدیکان امام رضا(ع) مرد گفت: «سفر سختى بود. یک ماه طول کشید».
امام رضا (ع) فرمودند: «خوش آمدى

ـ « ببخشید که دیر وقت رسیدم. بىپناه بودن مرا مجبور کرد که در این وقت شب، مزاحم شما شوم
».
امام لبخند زدند و فرمودند: «با ما تعارف نکن! ما خانوادهاى میهمان دوست هسیتم
».
در این هنگام روغن چراغ گرد سوز فرو نشست و شعلهاش آرام آرام کم نور شد. میهمان دست برد تا روغن در چراغ بریزد، اما امام دست او را آرام برگرداند و خود، مخزن چراغ را پر کرد. مرد گفت: «شرمندهام! کاش این قدر شما را به زحمت نمىانداختم
».
امام در حالى که با تکه پارچهاى، روغن را از دستش پاک مىکرد، فرمودند: ما خانوادهاى نیستیم که میهمان را به زحمت بیندازیم».

امام مهربونی و مهمون نوازی ها

میلادت مبارک باد

امید است تا در این عید بزرگ مرهمی بر زخم دل دلشکستگان و منتظرانت بگذاری

*ا‍‍للهم عجل لولیک الفرج*

 

میلادت مبارک ضامن اهو
نوشته شده در دوشنبه 89/7/26ساعت 5:37 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

 

اول یه سلام به همه ی پرسپولیسیا ی گل که انقد گلن که دیگه تیم حتی گلم نزنه بازم برنده است!

بعدم یه تبریک به این استقلالی ها برای برد شانسی شون

ولی ادم هیچوقت انقد شانس نمیاره که دقیقه پنجم گل تیم حریف رو افساید بگیرن و دقیقه نود و یک بازی نود و سه دیقه ای گل با همکاری تیر دروازه بزنه!

الکی هم نگید افساید بود و اینا

ازش به عنوان یه تصویر اموزشی برای رده سنی یک تا شیش سال میشه استفاده کرده

از هر ده نفر بیست نفر میگن افساید نبوده

روی ساحل سرخ دلت اسم تیمی رو حک نکن *** به این که گل افساید نبود حتی یه لحظه شک نکن

کلا که این برد مبارکتون اما ایشالا بقیه برد هاتون با توانایی های خودتون صورت بگیره

ارتش سرخ من و تمامی هوادارنت که سرخی تو از عشق ما به توست برای پیروزی وقهرمانی تو همیشه دعا میکنیم و معتقدیم

که این ناداوری ها و بی عدالتی ها روزی تمام خواهد شه

وتیمی که شایسته ی پیروزی حقیقی است مشخص خواهد شد

(از همه ی هودارا معذرت میخوام که نتونستم خوب بنویسم چون کلا اهل احساسی نوشتن نیستم)

پ.ن1

الهی اون کمک داور استوک کفشش موقع راه رفتن بشکنه بخوره زمین پرچم افساید بطور عمودی بره تو حلقش از دو تا چشماش در بیاد تا دیگه نتونه چشم ندیدن گل پرسپولیسو داشته باشه! الهی دیییییییییییییییید!

پ.ن2

خداوند خون قرمزی را در رگ های ما به جریان در اورد تا به هنگامیکه نفس میکشیم و زنده ایم طرفدار تیم خود بمانیم

اینم عکس ارتش سرخ

 

 

  

اینم با غیرتا که حتما  تو بازی با ذوب سنگ تموم میذارن)

...!!!(برداشت ازاد)

پ.ن3 منبع عکسا سایت رسمی پرسپولیس+ وبسایت سکوی سرخ

  در ضمن طرح لباسا بسیار مزخرف بود لطفا مسولین تجدید نظر بفرمایند

به امید موفقیتتون

اینم یه مصاحبه از بازیکن محبوبم

 

دروازه‌بان تیم فوتبال پرسپولیس پس از شکست در دربی 69 گفت: مهاجم استقلال با کمک تیر دروازه به من گل زد.

به گزارش سکوی سرخ، علیرضا حقیقی در پایان دربی 69 و پس از پیروزی یک بر صفر استقلال مقابل پرسپولیس گفت: استقلال در نیمه اول چند فرصت طلایی داشت و من خوشحالم که توانستم موقعیت‌های صددرصد آنها را مهار کنم.
وی افزود: توپی که مجیدی وارد دروازه من کرد با کمک تیر دروازه گل شد. در نیمه دوم فرصت‌های زیادی داشتیم و با بی‌دقتی که مقابل دروازه حریف مرتکب شدیم نتوانستیم به حقمان برسیم.
حقیقی گفت: حداقل نتیجه برای پرسپولیس تساوی بود اما...

 امیدوارم گلی را که محمد نوری وارد دروازه استقلال کرد و داور آنرا نپذیرفت اشتباه نباشد چون تمرینات پرفشار ما و زحمات چند ماهه ما را برباد داد.

دروازه‌بان پرسپولیس عنوان کرد: در بازی‌های آینده باید جبران کنیم اما این شکست برای هواداران ما تلخ است و من نمی‌دانم هواداران چه برخوردی با ما خواهند داشت.


نوشته شده در شنبه 89/7/24ساعت 5:22 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

امروز دنبال یه عکس قشنگ برا یه شعر میگشتم که بعد از قرنی یه اپی بکنم

هر چی گشتم عکس مورد نظرمو پیدا نکردم

بنابر این انقد گشتم گشتم تا اینو پیدا کردم!!!!!!!!

فقط همین اول بگم چند نکته را که بسی ضروری میباشد

اولا من اصلا سیاسی نیستم و قصد سیاسی و اینجور چیزا رو ندارم

وهیچکدوم از این اقایونو نه تایید میکنم و نه تکذیب

فقط این مطلب رو با دیدی طنز بخونید!

در غیر اینصورت

دختر خانوما برن عروسک بازیشونو کنن(یا هر کاری دوستدارن)

اقا پسرا هم اس ام اس بازیشونو(یا هر کاری دوستدارن)

فقط اینو نخونن

مناظره ی احمدی نژاد و اوباما

مجری: (همان مجری به شدت اکتیو و پرهیجان مناظره های خرداد88) باسلام. لطفاً مناظره را شروع کنید!



اوباما: In the name of God، به نام خدا. از آن جایی که آقای دکتر احمدی‌نژاد PHD دارند ولی به اندازه یک پیرزن افغانی به زبان انگلیسی مسلطند، مجبورم ادامه مناظره را به زبان فارسی ادامه دهم.

احمدی‌نژاد: (می‌پرد وسط حرف اوباما) اللهم عجل الولیک الفرج و العافیه و النصر و خیر انصار و اعوانه و مستشهدین بین یدیه! درود سلام بر ملت ونزوئلا، لبنان، فلسطین، زیمباوه، زنگبار، گینه بیسائو و ترینیداد و توباگو و غیره!(ملت ایران جزو همان و غیره می‌باشد!) ببینید من دو تا نامه به این آقای اوباما نوشتم ایشان جواب ندادند. در آن نامه من به عنوان یک دانشگاهی و به عنوان یک نخبه این مملکت سوالاتی را مطرح کردم ولی ایشان جواب ندادند. این یعنی جوانان ما می‌فهمند!
... ...

اوباما: من اجازه می‌خواهم در مورد ماجرای آن هاله‌ی نور صحبت کنم!

احمدی‌نژاد: (دوباره وسط حرف اوباما می‌پرد) من واقعاً برای جناب اوباما متأسفم که این قدر اطلاعاتشان در مورد ایران ضعیف است. آن ماجرای هاله نور که رسماً تکذیب شد و همه در ایران به دروغ بودن آن پی بردند.
اوباما: من...
احمدی‌نژاد: اجازه بدهید من یک سوال از آقای اوباما بپرسم: بگم؟ بگم؟
اوباما: بگو!
احمدی‌نژاد: نمی‌گم تا اون جات بسوزه! اون زنه رو بگم؟ بگم؟
اوباما: بگو دیگه!

احمدی‌نژاد: همون خانمی که زن شماست. ایشون مدرک سیکلشون را با تقلب از دبیرستانی در شیکاگو گرفته‌اند. من خودم با یکی از مراقبان جلسه امتحانی سوم راهنمایی همسر آقای اوباما صحبت کردم و ایشون این قضیه تقلب را تأیید کردند. در ضمن ایشون سیاه پوست نبودند. رفتند حمام آفتاب گرفتند این جوری شدند! در ضمن همه مردم ما می‌دانند که صحنه گردان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آقای هاشمی بود. چون من دو تا نامه نوشتم به آقای اوباما و همچنین اگر یادتان باشد من گفتم که هرگز نمی گذارند اوباما رئیس جمهور آمریکا شود.

اوباما: من می‌خواهم این جا یک خورده در مورد آقای مشایی...

احمدی‌نژاد: البته آقای مشایی از مظلوم ترین ساکنان کره زمین هستند. ایشان واقعاً مظلوم واقع شده‌اند. من یک سوال داشتم از آقای اوباما. پسران آقای هاشمی و ناطق نوری چگونه ثروتمند شدند؟ همچنین در مسأله فلسطین من به عنوان یک دانشگاهی یک سوال علمی مطرح کردم و هولوکاست انجام نشده و اسرائیل باید محو شود و ما در کشور تورم و گرانی و بیکاری نداریم!

اوباما: Oh shit!

احمدی‌نژاد: بی‌ادب! (احمدی‌نژاد در این لحظه پنج تا زوم کن از زیر میز در می‌آورد) ملت شریف و همیشه در صحنه آمریکا! این‌ها همه پرونده‌های این آدم(اشاره به اوباما) است که ما با کمک برادر ح.شین درآورده‌ایم. من در این جا فقط به گوشه‌ای از سوابق پلید او اشاره می‌کنم. مثلاً ایشان در 16 سال دولت خاتمی و هاشمی که جفاهای زیادی به انقلاب شد سکوت کردند و موضع خودشان را اعلام نکردند. همچنین برادر ایشان در کنیا در حلبی‌آباد زندگی می‌کند و قاچاقچی هم هست. تازه معلوم نیست چرا چند سال در اندونزی زندگی می‌کرده و آن جا مرتکب چه کارهایی که نشده. در ضمن آقای کردان به من گفته‌اند که دکترای اوباما هم جعلی است. من می‌خواهم از ایشان سوال کنم که در این سی سال کجا بوده‌اند که حالا آمده‌اند رئیس جمهور آمریکا شده‌اند! این یعنی جوانان ما می‌فهمند!

مجری: چون در این مناظره آقای اوباما دائم وسط حرف دکتر احمدی‌نژاد می‌پرید، بنابراین از هفته آینده و به مدت یک ماه هر روز از ساعت 8 صبح تا 8 شب آنتن شبکه خبر در اختیار دکتر احمدی‌نژاد قرار دارد تا ایشان به اتهامات وارده پاسخ دهند.

پی‌نوشت:
1- ادامه مباحث را خودتان از شبکه خبر ببینید!

منبع : وبلاگ احمد شریفی زمیدانی

پ.ن:من از سایت بهترین ها دات نت کش رفتم

پ.ن2دزد که به دزد بزنه شاه دزده

پ.ن3کلاس های اموزشی مطلب کش رفتن بصورت حرفه ای

تنها وتنها با مبلغ اندک ده میلیون تومن در عرض مدت ده دقیقه با شرایط ویژه بصورت نقد و اقساطی و با ظرفیت محدود هر کلاس2000نفر

همراه با جوایز نقدی  و غیر نقدی ارزندهبرگزار میشود

تنها چند سال دیگر فرصت باقیست

بشتابید!

پ.ن4شعره رو هم تو ادامه مطلب گذاشتم هرکی دوسداره بره بخونه

ادامه مطلب...

نوشته شده در شنبه 89/7/10ساعت 4:56 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

سلام

خوبین؟!

منم ای بدک نیستم زندگیه دیگه میگذره!

امروز که رفتم مدرسه دیدم اسم همه ی بچه های اول دبیرستانی رو با تف چسبوندن به دیوار!

نیگا کردم!

فقط شیش تا از برو بچ خودمون بودن!

دو تاشون که ساکت ترینای کل مدرسه هستن(کلاس ما تا پارسال با حال ترین و شلوغ ترین و پر سر و صداترین و خرابکار ترین کلاس بود و اصولا اخر هر کاری اسم کلاس ما بود)!

بقولی گفتن همیشه پای یک کلاس Aدر میان است!

بعدم دوستم گفتش که معاون پرورشی پیارسال(همونی که مخشو زدیم)رو دیدم!

بعدم به زور منو برد پیشش دیدم اره خودشه!

فک کنید

از دیروز صبح تا 4 نصف شب چند نفر سن رو چیدن

خانم خوشش نیومده

گفت شما ها ده دیقه ای درست کنید که  بچه ها دارن میان

من و دوستمم نشستیم داریم خاطره میگیم!!!!!

یهویی بلند گو گفت که از اول راهنمایی به ترتیب صف شن

منو دوستمم مثه جت پریدیم

دو تا سربند و چفیه زدیم

چنتا هم چفیه به بنرا

خانمه اومد یه ساعت تعریف کرد

(اصولا متوجه شدیم که نباید مخ کسی رو بزنیم وگرنه ول کن نیس)

بعدم شیش تا صندلی (لابد به نیت شیش تایی ها بوده)از دفتر مدیریت اوردیم نماز خونه40-50 تا پله بود

از همون روز اول مهر،مهر  خر حمالی خورد رو پیشونیمون

البته میشه سر کلاسای مزخرف جیم زد

اصولا ادم باید بد شانس تر از پرسپولیس باشه که

روز اول مهر بیاد مدرسه بعد پشت سر هم دو زنگ فیزیک داشته باشه

بعدم دینی که کلا حالمو گرفت

میدونید ما سه نفر بودیم کنار هم که کتاب رو میزمون نبود

(من داشتم اون دو نفر نداشتن)

دبیره(نه خودشو معرفی کرد نه اسم ما رو خوند)

گفت شما کتاب نداری گفتم چرا تو کیفه

همه خندیدن

اخه کیفم سه تا صندلی اون ور تر بود

به بغل دستیم گفتم به بغل دستیت بگو کتابو بده

اون هرچی گشت ندید

گفتم بده من

دوستمم گشت نبود

گفتم بدین خودم

بعد از پنج دیقه گشتن پیدا کردم

کلی ذوقیدم

بعدم مثه اینکه کاپ قهرمانی جام جهانیو بم دادن و منم کاسیاسم گرفتم  بالا

بغل دستیام منفجر شدن

منم خنده ام گرفت

یهو دبیره گفت  خانم شما نمیتونید درس گوش کنید برو  بیرون کلاس

وقتی من  صحبت میکنم(حالا انگار کیه؟!) نباید بخندید

درسته!؟

منم به روی خودم نیاوردم و کتا با رو گذاشتم تو کیفم

دوباره گفت درسته خانم؟!

منم کپ کردم گفتم قاطیه اول مهریه میزنه شل و پلمون میکنه .من تا اخر عمر به تمامی اعضا و جوارحم نیاز مندم!

منم با بی میلی تمام سرمو اوردم بالا گفتم درسته!

(گفتنیه خانمه سه تای منه)فک کنم یه کلاس تخصصی بدنسازی پیش ارنولد رفته

اینم از این

ایشالا دفعه ی بعد یه اپ بهتر میکنم

چون حال نداشتم دیگه خوب نشد

فقط محض اینکه اینجا تار عنکبوت نبنده اپیدم


نوشته شده در پنج شنبه 89/7/1ساعت 5:26 عصر توسط ستایش نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak